سفارش تبلیغ
صبا ویژن
 ابوطالب میری رمی
 
اللَّهُمَّ کُنْ لِوَلِیِّکَ الحُجَهِ بنِ الحَسَن صَلَواتُکَ علَیهِ و عَلی آبائِهِ فِی هَذِهِ السَّاعَهِ وَ فِی کُلِّ سَاعَهٍ وَلِیّاً وَ حَافِظاً وَ قَائِداً وَ نَاصِراً وَ دَلِیلًا وَ عَیْناًحَتَّى تُسْکِنَهُ أَرْضَکَ طَوْعاً وَ تُمَتعَهُ فِیهَا طَوِیلا
ارتباط با مدیر
نام :
ایمیل:
موضوع:
پیغام :
آرشیو مطالب
دیگر امکانات
شهدای کازرون مرجع قالب های مذهبی رایگان توضیح توضیح توضیح توضیح
محل تبلیغات شما
توصیه ایت الله مجتبی تهرانی درمورد عرفه
نویسنده سیدابوطالب میری در جمعه 93/7/11 | نظر

روز عرفه، روز درخواست از خداوند

در روایتی است که از پیغمبر اکرم نقل شده است که خداوند وحی فرستاد به بعضی از پیامبرانش که این متن وحی الهی است که بر فرض که اهل هفت آسمان و تمام زمین، همگی از من درخواست کنند و به هرکدام هرچه که خواستند را بدهم، از خزانه، حکومت و فضل الهی ذره‏ ای کاسته نمی‌شود؛ حتی مثل یک بال پشه هم از خزانه من کم نمی‌شود؛ و چه‏ طور ممکن است که از فضل الهی کاسته شود در حالی که من سردمدار آن هستم!؟

امشب را قدر بدانید!

از غروب شب عرفه تا غروب روز عرفه زمان بسیار بزرگی است. این را گفتم تا امشب که به حسب ظاهر شب عرفه است و موقعیت بسیار خوبی است، هم دعا کنید و هم به اعمال صالحه مشغول شوید! این را هم بدانید که دعاهایی که می‏کنید اگر برای دیگران باشد، چیز بیشتری نصیبتان می‏شود.
خدا کند یکی از آن کسانی که شما دعا می‏کنید من باشم...

روز امید خوشبختی برای همه

روایتی دیگری از زین العابدین صلوات الله علیه آمده که محدث قمی هم آن را در مفاتیح نقل کرده است؛ در آن روایت آمده است که روز عرفه بود و حضرت دیدند که سائلی دارد از مردم، یعنی غیر خدا، درخواست می‌کند؛ حضرت به او فرمود: وای بر تو! در چنین روزی از غیر خدا تقاضا و درخواست می‌کنی!؟ و حال آنکه امید می‌رود در چنین روزی فضل الهی شامل طفل‌هایی شود که در رحم مادر هستند. امید است که اینها خوشبخت و سعادتمند شوند.

روز عرفه، روز درخواست و بخشایش

یکی از آن مقاطعی که این اسلحه بردش بیشتر است و در اجابت سرعت دارد، ‌روز عرفه است. حتی تعبیر امام باقر(علیه‏السلام) این است که اصلا روز عرفه، روز دعا و درخواست از خداوند است. یعنی در این مقطع زمانی بخصوص سرعت اجابت دعا بیشتر است.

حضرت امام جعفر صادق(ع) فرمودند: اگر کسی در ماه مبارک رمضان مورد مغفرت الهی قرار نگیرد غفران برای او نیست مگر آنکه عرفه را درک کند. از این روایت دو مطلب به دست می‏ آید: یکی، عظمت ماه مبارک رمضان از نظر گسترش مغفرت الهی است که همه را در بر می‌گیرد. دوم، عظمت عرفه است. در ماه مبارک رمضان، زمان مطرح است. ممکن است برای عرفه هم زمان مطرح باشد؛ یعنی روز خاص و هم مکان مورد نظر باشد که آن زمین عرفات است. ولی مسلما زمان در اهمیت موضوع دخالت دارد که روز عرفه است. از لحاظ قید زمان، اگر کسی در ماه مبارک رمضان مورد مغفرت الهی قرار نگرفت، مسلما اگر در روز عرفه از خداوند طلب مغفرت کند مورد مغفرت الهی قرار خواهد گرفت.

فضیلت زیارت امام حسین در عرفه

مسأله مهم در روز عرفه زیارت امام حسین(علیه‏السلام) است که در حدیث آمده است خداوند قبل از آنکه به سرزمین عرفات نظر کند، به زائرین امام حسین(علیه‏السلام) نظر می‌افکند و این نظر افکندن در زمان‌های حساس و سرنوشت‌ساز مانند شب قدر، عید فطر، عید قربان و عید غدیر است که افضل اعمال در این زمان‌ها زیارت امام حسین(علیه‏السلام) است.

این روز را از دست ندهید!

هر لحظه‌ای از لحظات این روز برای ما گران بها است؛ به خصوص برای دعا و درخواست از خداوند. این فرصت بهترین فرصت است. پس این فرصت را از دست ندهید! به خصوص از ظهر تا هنگام غروب را که در روایات وارد شده است. بدانید اگر می‏ خواهید مشکلاتتان را حل کنید بیایید ‌این چند ساعت را درِ خانه خدا بروید و از او بخواهید؛ چه حاجت‏ های مادی را و چه معنوی را، همه را از او بخواهید. چون امروز برد دعا خیلی زیاد است. بخصوص درباره دیگران اگر دعا کنید، ما در روایت داریم که خدا چند هزار برابر به شما اعطا می‏ کند.

اثر دعا برای دیگران و پشت سر آنها

درباره دعا کردن هم بگویم که در روایتی از امام باقر علیه السلام آمده است که حضرت فرمودند: سریعترین دعایی که به هدف اجابت می‏ رسد، دعایی است که یک برادر مؤمن، برای برادر مؤمن دیگرش می‏ کند و پشت سر او برایش از خدا خیر می‏ خواهد؛ نه در حضورش. یعنی هرکس برای دیگری دعا کند، به سرعت به اجابت می رسد. وقتی این شخص شروع می‏ کند به دعا کردن برای برادر مؤمنش و پشت سر او، آن فرشته ‏ای که برای گرفتن دعاها موکل شده است، جواب می‏ دهد: این چیزی که برای برادرت خواستی، برای خودت دو برابرش برآورده شد. یعنی همین که برای دیگری خیر خواستی و دعایش کردی، برای خودت دو برابرش منظور و مستجاب می‏ شود.


به کجا چنین شتابان
نویسنده سیدابوطالب میری در پنج شنبه 93/3/29 | نظر

 

مدتی است درفضای سیاسی جامعه چیزهایی رامی بینیم ومی شنویم که برای هرانسان بالغ وعاقلی این سوال رابوجود می آوردکه بعضی ازآقایان اهل سیاست که اتفاقا دررأس ادارات ومناسب دولتی هستندبراساس چه اصول ومبانی دینی وفکری چنین اظهارات مخالف قران وفرهنگ بالای تشیع رادرپشت تریبونها مطرح می کنند

بعضی از دولت مردان نسبت به نظرات ومطالبی که ازجانب برخی ازعلما ودلسوزانجامعه مطرح می شودبه گونه ای واکنش نشان می دهند که این افرادانسانهای مغرض،بی سواد،افراطی،متوهم،بی کارو...هستند.واکنش های این چنینی مخالف قران است خداوند درسوره زمرآیه18می فرماید:کسانی که سخنان رامی شنوند وبهترین آن راتبعیت می کنند آنها هدایت یافته وافرادی خردمندهستند.

خداوند درقران سوره فرقان آیه63و72در موردشیوه برخورد باجاهلان ولغوگویان می فرمایدهنگامی که باجاهلان مواجه شدید باسلم ودوستی باآنان برخورد کنیدوهمچنین می فرمایدباآنانی که لغو میگویند به شیوه کریمانه ازآنان بگذرید.این آیات به مادستور سلم وکریم بودن راهنگام مواجه باجاهلان ولغوگویان می دهداما جناب رییس جمهورودوستارانشان باید توجه داشته باشند که این افراد نه جاهلند نه اهل لغوند نه مغرض بلکه دارای شناسنامه ای بسیار درخشان وپاک درنظام جمهوری اسلامی می باشند که هیچ چیزجزرضای خدارادرنظرنمی گیرندوشخص واشخاص برای آنها مطرح نیست، هروقت وهرجایی ببینندکه دولتی،شخصی یاگروهی داردازمسیر حق خارج می شود به آنها تذکرمی دادند. نمونه بارزآن علامه مصباح یزدی این عالم بزگواروبصیرهسنتند که این روزهامورد هجمه واقع شدنداین شخصیت بزرگ دردولت گذشته که اوایل موردحمایت ایشان بوده امازمانی که همان دولت ازمسیر حق خارج شدتذکرداده واعتراض خودراباصراحت اعلام کردند.بنابراین افرادی که می گویندآیت الله مصباح چراقبلا اعتراض نمی کردسخنی است بی اساس اینگونه افرادیاازروی جهل اینگونه اظهارات رانسبت به این عالم دارندکه بایدبه تاریخ مراجعه کنندواظهارات ایشان رادرزمان گذشت مورد بررسی قراردهندتابدون اطلاع سخنی نگویندویاازافرادی هسند که عمدا این اعتراض رابه علامه وارد میکنندکه این احتمال قوی تراست باید توبه کنند چراکه مشمول آیه14سوره نمل می باشند که می فرماید:«ازروی ظلم وسرکشی انکارمیکننددرحالی که در دل به آن یقین داشتند».

جالب اینجاست که جناب رییس جمهوروهمفکرانشان نسبت به اخلاق اسلامی تاکید فراوان دارنددرحالی که خودگاها سخنان وبیاناتی دارند که دقیقا مقابل اخلاق اسلامی است واین باآیات قران سازگار نیست که خداونددرسوره صف آیه2می فرماید«ای کسانی که ایمان آوردیدچراچیزی رامی گویید اماخودتان به آن عمل نمی کنیید»ونیزدرسوره بقره آیه44می فرماید«آیا دیگران را به نیکی دعوت می کنید اماخودتان رافراموش می کنید»بنابراین چون جنابعالی به عنوان چهره یک مسؤول بلند پایه نظام مشغول به خدمت هستید می بایست بیشتروبهتر ازدیگران رعایت اصول اخلاقی را دربیان ونظرات خودداشته باشیدیعنی آن اخلاقی راکه ازدیگران انتظارداریداول خودتان به آن عامل باشیدهمانطور که پیامبرمردم رابه اخلاق دعوت می کردوخودشان بااخلاق ترین مردم بود

چندسؤال:

1آیامردم وعلملارابی سوادخواندن نشانه اخلاق مداری است؟

2آیاآنهایی را که به خودشان رأی دادن راانسانهای معتدل ودیگران راافراطی خواندن نشانه اخلاق مداری است؟

3آیاآنهایی راکه به فکرآخرت مردم ونگران کشورشان هستندرا افرادی متوهم وبی کارخواندن نشانه اخلاق مداری است؟

4آیاآنهایی که درسال88چندماه کشوررابه آشوب کشیدندوبه نظام اسلامی تهمت زدندافرادی معتدلندوآنهایی که درسال92به رأی مردم تمکین کردن افرادی افراطی هستند؟

 

 

  

 

 

 


خورشیدپشت ابر
نویسنده سیدابوطالب میری در پنج شنبه 93/3/22 | نظر

آیت الله جوادی آملی در زمینه اینکه غیبت امام زمان همچون خورشید پشت ابر است لطایفی دارد که میفرماید:

1خورشید در منظومه ی شمسی مرکزیت دارد و کرات وسیارات به دور او می چرخند

2خورشید در این مجموعه منافعی دارد که روییدن گیاهان از پشت ابراز برکت خورشیداست

3ابرهرگز آفتاب را نمی پوشاند بلکه مارامی پوشاند در نتیجه مارااز دیدن آن محروم می کند نه آنکه درمنفعت رسانی خللی وارد کند

4پوشاندن ابراختصاص به کسانی داردکه درزمین هستند نه کسی که برفراز ابرحرکت می کند غیبت حضرت نیز برای کسانی است که به دنیا وطبیعت چسبیده اند اما کسانی که برغبار هوای نفسانی پامی گذارند ودرآسمان عبودیت پروازمی کنند در بهره گرفتن از خورشید با دیگران قابل مقایسه نیستند

5آفتاب لحظه ای از نور افشانی غفلت نمی کند هرکس به اندازه ای که ارتباط باخورشید داشته باشد ازنورآن بهره می گیرد حضرت از جهت نفع رساندن بین بندگان فرق نمی گذارد

6اگراین آفتاب پشت ابرهم نباشد شدت سرما وتاریکی زمین راغیر قابل سکونت خواهدکرد همانطورکه حضرت درتوقیع شیخ مفید فرمود:ما درمراعات حال شما سهل انگارنیستیم وهرگز شمارافراموش نمی کنیم وگرنه سختی هاوتنگناهای فراوانی به شما میرسید ودشمنان شما رانابود می کردند

 


آثاروبرکات تقوی
نویسنده سیدابوطالب میری در دوشنبه 93/3/19 | نظر

 

 

امیرالمومنین درخطبه183چهاراثربرای انسان باتقوی بیان میکند 

1خداوندبرای انسان باتقوی راهی رابرای خروج ازفتنه می گشاید.این قسمت ازبیان حضرت برگرفته ازآیه دوم سوره مبارکه طلاق می باشدکه خداوند می فرماید«کسی که ازخدابترسدخدابرایش راه نجاتی ازگرفتاریها قرارمی دهد»طلاق-2

2خداونددردل تاریکی به انسان باتقوی نورعطا میکند.این قسمت ازبیان امیرالمومنین اشاره داردبه آیه29ازسوه انفال که درآنجا حضرت حق می فرماید:«اگرتقوای الهی پیشه کنیدبرای شماوسیله جداسازی حق ازباطل قرار می دهد»انفال-29

3خداوندمتقین رادرآنچه دوست داردوعلاقه منداست(یعنی بهشت)برای همیشه مخلدمی سازد

4خداوندپرهیزکاران رادرجایگاه والایی نزدخود درسرایی که آن رابرای خاصان خویش ساخته است جای می دهد

درادامه حضرت چهاروصف از این جایگاه رانیزبیان می کندکه این جایگاه خاص چه ویژگی دارد:

1همان جایی که سایه اش ازعرش خداست

2همان جایی که نوروروشنای اش جمال اوست

3هما جایی که زایرانش فرشتگان هستند

4همان جایی که یاران ورفقایش پیامبران خداهستند

 


زندگی نامه امام حسین(ع)
نویسنده سیدابوطالب میری در شنبه 93/3/10 | نظر

ولادت

 

در روز سوم ماه شعبان سال چهارم هجرت  دومین فرزند برومند حضرت على وفاطمه , که درود خدا بر ایشان باد, در خانه وحى و ولایت چشم به جهان گشود. چون خبر ولادتش به پیامبر گرامى اسلام (ص ) رسید, به خانه حضرت على (ع ) و فاطمه (س ) آمد و اسما را فرمود تا کودک را بیاورد.اسما او را در پارچه اى سپید پیچید و خدمت رسول اکرم (ص ) برد, آن گرامى به گوش راست او اذان و به گوش چپ او اقامه گفت
به روزهاى اول یا هفتمین روز ولادت با سعادتش , امین وحى الهى , جبرئیل  فرود آمد و گفت : سلام خداوند بر تو باد اى رسول خدا, این نوزاد را به نام پسر کوچک هارون (شبیر) که به عربى (حسین ) خوانده می شود نام بگذار.چون على براى تو به سان هارون براى موسى بن عمران است , جز آن که تو خاتم پیغمبران هستى .و به این ترتیب نام پرعظمت حسین از جانب پروردگار, براى دومین فرزند فاطمه (س ) انتخاب شد.
به روز هفتم ولادتش , فاطمه زهرا که سلام خداوند بر او باد, گوسفندى را براى فرزندش به عنوان عقیقهکشت , و سر آن حضرت را تراشید و هم وزن موى سر او نقره صدقه داد.

حسین (ع ) و پیامبر (ص )

از ولادت حسین بن على (ع ) که در سال چهارم هجرت بود تا رحلت رسول الله (ص ) که شش سال و چند ماه بعد اتفاق افتاد, مردم از اظهار محبت و لطفى که پیامبر راستین اسلام (ص ) درباره حسین (ع ) ابراز میداشت , به بزرگوارى و مقام شامخ پیشواى سوم آگاه شدند.
سلمان فارسى می گوید: دیدم که رسول خدا (ص ) حسین (ع ) را بر زانوى خویش نهاده او را می بوسید و می فرمود: تو بزرگوار و پسر بزرگوار و پدر بزرگوارانى , تو امام و پسر امام و پدر امامان هستى , تو حجت خدا و پسر حجت خدا و پدر حجتهاى خدایى که نُه نفرند و خاتم ایشان ,قائم ایشان (امام زمان عج ) می باشد.
انس بن مالک روایت می کند: وقتى از پیامبر پرسیدند کدام یک از اهل بیت خود را بیشتر دوست می دارى , فرمود: حسن و حسین را, بارها رسول گرامى حسن (ع ) و حسین (ع ) را به سینه می فشرد وآنان را می بویید و می بوسید.
ابوهریره که از مزدوران معاویه و از دشمنان خاندان امامت است , در عین حال اعتراف می کند که : رسول اکرم را دیدم که حسن و حسین را بر شانه هاى خویش نشانده بود و به سوى مامی آمد, وقتى به ما رسید فرمود هر کس این دو فرزندم را دوست بدارد مرا دوست داشته , و هر که با آنان دشمنى ورزد با من دشمنى نموده است.عالیترین, صمیمیترین و گویاترین رابطه معنوى و ملکوتى بین پیامبر و حسین را میتوان در این جمله رسول گرامى اسلام(ص )خواند که فرمود:حسین از من و من ازحسینم

حسین (ع ) با پدر

شش سال از عمرش با پیامبر بزرگوار سپرى شد, و آن گاه که رسول خدا (ص ) چشم از جهان فروبست و به لقاى پروردگار شتافت , مدت سى سال با پدر زیست . پدرى که جز به انصاف حکم نکرد , و جز به طهارت و بندگى نگذرانید , جز خدا ندید و جز خدا نخواست و جز خدا نیافت . پدرى که در زمان حکومتش لحظه اى او را آرام نگذاشتند ,همچنان که به هنگام غصب خلافتش جز به آزارش برنخاستند...
در تمام این مدت , با دل و جان از اوامر پدر اطاعت می کرد, و در چند سالى که حضرت على (ع ) متصدى خلافت ظاهرى شد, حضرت حسین (ع ) در راه پیشبرد اهداف اسلامى , مانند یک سرباز فداکار، همچون برادر بزرگوارش می کوشید, و در جنگهاى جمل , صفین و نهروان شرکت داشت
به این ترتیب , از پدرش امیرالمؤمنین(ع ) و دین خدا حمایت کرد و حتى گاهى در حضور جمعیت به غاصبین خلافت اعتراض می کرد. در زمان حکومت عمر, امام حسین (ع ) وارد مسجد شد, خلیفه دوم را بر منبر رسول الله (ص ) مشاهده کرد که سخن میگفت. بی درنگ از منبر بالا رفت و فریاد زد: از منبرپدرم فرود آى ...

امام حسین (ع ) با برادر

پس از شهادت حضرت على (ع ), به فرموده رسول خدا (ص ) و وصیت امیرالمؤمنین (ع ) امامت و رهبرى شیعیان به حسن بن على (ع ), فرزند بزرگ امیرالمؤمنین (ع ), منتقل گشت و بر همه مردم واجب و لازم آمد که به فرامین پیشوایشان امام حسن (ع ) گوش فرادارند. امام حسین (ع ) که دست پرورد وحى محمدى و ولایت علوى بود, همراه و همکار و همفکر برادرش بود. چنان که وقتى بنا بر مصالح اسلام و جامعه مسلمانان و به دستور خداوند بزرگ , امام حسن (ع ) مجبور شد که با معاویه صلح کند و آن همه ناراحتی ها را تحمل نماید, امام حسین (ع ) شریک رنج هاى برادر بود و چون میدانست که این صلح به صلاح اسلام و مسلمین است , هرگز اعتراض به برادر نداشت .
حتى یک روز که معاویه , در حضور امام حسن (ع ) وامام حسین (ع ) دهان آلوده اش را به بدگویى نسبت به امام حسن (ع ) و پدر بزرگوارشان امیرمؤمنان (ع ) گشود, امام حسین (ع ) به دفاع برخاست تا سخن در گلوى معاویه بشکند و سزاى ناهنجاریش را به کنارش بگذارد, ولى امام حسن (ع ) او را به سکوت و خاموشى فراخواند, امام حسین (ع ) پذیرا شد و به جایش بازگشت , آن گاه امام حسن (ع ) خود به پاسخ معاویه برآمد, و با بیانى رسا و کوبنده خاموشش ساخت .

امام حسین (ع ) در زمان معاویه

چون امام حسن (سلام خدا و فرشتگان خدا بر او باد) به شهادت رسیدند, به گفته رسول خدا (ص ) و امیرالمؤمنین (ع ) و وصیت حسن بن على (ع ) امامت و رهبرى شیعیان به امام حسین (ع ) منتقل شد و از طرف خدا مأمور رهبرى جامعه گردید. امام حسین (ع ) می دید که معاویه با اتکا به قدرت اسلام , بر اریکه حکومت اسلام به ناحق تکیه زده , سخت مشغول تخریب اساس جامعه اسلامى و قوانین خداوند است و از این حکومت پوشالى مخرب به سختى رنج می برد, ولى نمی توانست دستى فراز آورد وقدرتى فراهم کند تا او را از جایگاه حکومت اسلامى پایین بکشد, چنانچه برادرش امام حسن (ع ) نیز وضعى مشابه او داشت.
امام حسین (ع ) می دانست اگر تصمیمش را آشکار سازد و به سازندگى قدرت بپردازد, پیش از هر جنبش و حرکت مفیدى به قتلش می رسانند, ناچار دندان بر جگر نهاد و صبررا پیشه ساخت که اگر بر می خاست , پیش از اقدام به دسیسه به شهادت رساندن, از این کشته شدن هیچ نتیجه اى گرفته نمی شد. بنابراین تا معاویه زنده بود, چون برادر زیست و علم مخالفت هاى بزرگ نیفراخت , جز آن که گاهى محیط و حرکات و اعمال معاویه را به باد انتقاد می گرفت و مردم رابه آینده نزدیک امیدوار می ساخت که اقدام مؤثرى خواهد نمود.
در تمام طول مدتى که معاویه از مردم براى ولایتعهدى یزید, بیعت می گرفت , حسین به شدت با اومخالفت کرد, و هرگز تن به بیعت یزید نداد و ولیعهدى او را نپذیرفت و حتى گاهى سخنانى تند به معاویه گفت و یا نامه اى کوبنده براى او نوشت  معاویه هم در بیعت گرفتن براى یزید, به او اصرارى نکرد و امام (ع ) همچنین بود و ماند تا معاویه درگذشت ...

قیام حسینى

یزید پس از معاویه بر تخت حکومت اسلامى تکیه زد و خود را امیرالمؤمنین خواند و براى این که سلطنت ناحق و ستمگرانه اش را تثبیت کند, مصمم شد براى نامداران و شخصیتهاى اسلامى پیامى بفرستد و آنان را به بیعت با خویش بخواند. به همین منظور, نامه اى به حاکم مدینه نوشت و در آن یادآور شد که براى من از حسین (ع )بیعت بگیر و اگر مخالفت نمود بقتلش برسان .
حاکم این خبر را به امام حسین (ع )رسانید و جواب مطالبه نمود. امام حسین (ع ) چنین فرمود: انا لله و انا الیه راجعون و على الاسلام السلام اذا بلیت الامة براع مثل یزید.آن گاه که افرادى چون یزید, (شرابخوار و قمارباز و بی ایمان و ناپاک که حتى ظاهر اسلام را هم مراعات نمی کند) بر مسند حکومت اسلامى بنشیند, باید فاتحه اسلام را خواند.(زیرا این گونه زمامدارها با نیروى اسلام و به نام اسلام , اسلام را از بین میبرند.)
امام حسین (ع ) می دانست اینک که حکومت یزید را به رسمیت نشناخته است , اگر در مدینه بماند به قتلش می رسانندش, لذا به امر پروردگار, شبانه و مخفى از مدینه به سوى مکه حرکت کرد. آمدن آن حضرت به مکه , همراه با سرباز زدن او از بیعت یزید, در بین مردم مکه و مدینه انتشار یافت , و این خبر تا به کوفه هم رسید. کوفیان ازامام حسین (ع ) که در مکه به سر می برد دعوت کردند تا به سوى آنان آید و زمامدار امورشان باشد. امام (ع ) مسلم بن عقیل , پسر عموى خویش را به کوفه فرستاد تا حرکت و واکنش اجتماع کوفى را از نزدیک ببیند و برایش بنویسد. مسلم به کوفه رسید و با استقبال گرم و بی سابقه اى روبرو شد, هزاران نفر به عنوان نایب امام (ع ) با او بیعت کردند, و مسلم هم نامه اى به امام حسین (ع ) نگاشت و حرکت فورى امام (ع ) را لازم گزارش داد.
هر چند امام حسین (ع ) کوفیان را به خوبى می شناخت , و بی وفایى و بی دینیشان را در زمان حکومت پدر و برادر دیده بود و می دانست به گفته ها و بیعتشان با مسلم نمی توان اعتماد کرد, و لیکن براى اتمام حجت و اجراى اوامر پروردگار تصمیم گرفت که به سوى کوفه حرکت کند.با این حال تا هشتم ذیحجه , یعنى روزى که همه مردم مکه عازم رفتن به منى بودندو هر کس در راه مکه جا مانده بود با عجله تمام می خواست خود را به مکه برساند, آن حضرت در مکه ماند و در چنین روزى با اهل بیت و یاران خود, از مکه به طرف عراق خارج شد و با این کار هم به وظیفه خویش عمل کرد و هم به مسلمانان جهان فهماند که پسر پیغمبر امت , یزید را به رسمیت نشناخته و با او بیعت نکرده ,بلکه علیه او قیام کرده است .
یزید که حرکت مسلم را به سوى کوفه دریافته و از بیعت کوفیان با او آگاه شده بود, ابن زیاد را (که از پلیدترین یاران یزید و از کثیفترین طرفداران حکومت بنى امیه بود) به کوفه فرستاد.ابن زیاد از ضعف ایمان و دورویى و ترس مردم کوفه استفاده نمود و با تهدید وارعاب , آنان را از دور و بر مسلم پراکنده ساخت , و مسلم به تنهایى با عمال ابن زیاد به نبرد پرداخت , و پس از جنگى دلاورانه و شگفت , با شجاعت شهید شد.(سلام خدا بر او باد).و ابن زیاد جامعه دورو و خیانتکار و بی ایمان کوفه را علیه امام حسین (ع ) برانگیخت , و کار به جایى رسید که عده اى از همان کسانى که براى امام (ع ) دعوتنامه نوشته بودند, سلاح جنگ پوشیدند و منتظر ماندند تا امام حسین (ع ) از راه برسد و به قتلش برسانند.
امام حسین (ع ) از همان شبى که از مدینه بیرون آمد, و در تمام مدتى که در مکه اقامت گزید, و در طول راه مکه به کربلا, تا هنگام شهادت , گاهى به اشاره , گاهى به صراحت , اعلان میداشت که : مقصود من از حرکت , رسوا ساختن حکومت ضد اسلامى یزید وبرپاداشتن امر به معروف و نهى از منکر و ایستادگى در برابر ظلم و ستمگرى است وجز حمایت قرآن و زنده داشتن دین محمدى هدفى ندارم . و این مأموریتى بود که خداوند به او واگذار نموده بود, حتى اگر به کشته شدن خود و اصحاب و فرزندان و اسیرى خانواده اش اتمام پذیرد.
رسول گرامى (ص ) و امیرمؤمنان (ع ) و حسن بن على (ع ) پیشوایان پیشین اسلام , شهادت امام حسین (ع ) را بارها بیان فرموده بودند. حتى در هنگام ولادت امام حسین (ع ),رسول گرانمایه اسلام (ص ) شهادتش را تذکر داده بود.  و خود امام حسین (ع ) به علم امامت میدانست که آخر این سفر به شهادتش می انجامد, ولى او کسى نبود که در برابر دستور آسمانى و فرمان خدا براى جان خود ارزشى قائل باشد, یا از اسارت خانواده اش واهمه اى به دل راه دهد. او آن کس بود که بلا را و شهادت را سعادت می پنداشت . (سلام ابدى خدا بر او باد) .
خبر شهادت حسین (ع ) در کربلا به قدرى در اجتماع اسلامى مورد گفتگو واقع شده بود که عامه مردم از پایان این سفر مطلع بودند. چون جسته و گریخته , از رسول الله (ص ) و امیرالمؤمنین (ع ) و امام حسن بن على (ع ) و دیگر بزرگان صدر اسلام شنیده بودند. بدین سان حرکت امام حسین (ع ) با آن درگیری ها و ناراحتی ها احتمال کشته شدنش را در اذهان عامه تشدید کرد. به ویژه که خود در طول راه می فرمود: من کان باذلا فینا مهجته و موطنا على لقاء الله نفسه فلیرحل معنا.هر کس حاضر است در راه ما از جان خویش بگذرد و به ملاقات پروردگار بشتابد,همراه ما بیاید. و لذا در بعضى از دوستان این توهم پیش آمد که حضرتش را از این سفر منصرف سازند، غافل از این که فرزند على بن ابى طالب (ع ) امام و جانشین پیامبر, و از دیگران به وظیفه خویش آگاه تر است و هرگز از آنچه خدا بر عهده او نهاده، دست نخواهد کشید.
بارى امام حسین (ع ) با همه این افکار و نظریه ها که اطرافش را گرفته بود به راه خویش ادامه داد, و کوچکترین خللى در تصمیمش راه نیافت .سرانجام  رفت , و شهادت را دریافت . نه خود تنها, بلکه با اصحاب و فرزندان که هر یک ستاره اى درخشان در افق اسلام بودند, رفتند و کشته شدند, و خون هایشان شن هاى گرم دشت کربلا را لاله باران کرد تا جامعه مسلمانان بفهمد یزید (باقیمانده بسترهاى گناه آلود خاندان امیه ) جانشین رسول خدا نیست , و اساسا اسلام از بنى امیه و بنى امیه از اسلام جداست .
راستى هرگز اندیشیده اید اگر شهادت جانگداز و حماسه آفرین حسین (ع ) به وقوع نمی پیوست و مردم یزید را خلیفه پیغمبر (ص ) می دانستند, و آن گاه اخبار دربار یزید و شهوت رانی هاى او و عمالش را می شنیدند, چقدر از اسلام متنفر می شدند, زیرا اسلامى که خلیفه پیغمبرش یزید باشد, به راستى نیز تنفرآور است ... و خاندان پاک حضرت امام حسین (ع ) نیز اسیر شدند تا آخرین رسالت این شهادت رابه گوش مردم برسانند.و شنیدیم و خواندیم که در شهرها, در بازارها, در مسجدها, در بارگاه متعفن پسر زیاد و دربار نکبت بار یزید, هماره و همه جا دهان گشودند وفریاد زدند, و پرده زیباى فریب را از چهره زشت و جنایتکار جیره خواران بنى امیه برداشتند و ثابت کردند که یزید سگباز وشرابخوار است , هرگز لیاقت خلافت ندارد و این اریکه اى که او بر آن تکیه زده جایگاه او نیست . سخنانشان رسالت شهادت حسینى را تکمیل کرد, طوفانى در جانها برانگیختند, چنان که نام یزید تا همیشه مترادف با هر پستى و رذالت و دنائت گردید و همه آرزوهاى طلایى و شیطانیش چون نقش بر آب گشت .
نگرشى ژرف میخواهد تا بتوان بر همه ابعاد این شهادت عظیم و پرنتیجه دست یافت . از همان اوان شهادتش تا کنون , دوستان و شیعیانش , و همه آنان که به شرافت و عظمت انسان ارج می گذارند, همه ساله سالروز به خون غلتیدنش را, سالروز قیام و شهادتش را با سیاهپوشى و عزادارى محترم می شمارند, و خلوص خویش را با گریه بر مصایب آن بزرگوار ابراز میدارند. پیشوایان معصوم ما, هماره به واقعه کربلا و به زنده داشتن آن عنایتى خاص داشتند. غیر از این که خود به زیارت مرقدش می شتافتند و عزایش را بر پا می داشتند, در فضیلت عزادارى و محزون بودن براى آن بزرگوار, گفتارهاى متعددى ایراد فرموده اند.
ابوعماره گوید: روزى به حضور امام ششم صادق آل محمد (ع ) رسیدم , فرمود اشعارى درسوگوارى حسین براى ما بخوان . وقتى شروع به خواندن نمودم صداى گریه حضرت برخاست , من می خواندم و آن عزیز می گریست , چندان که صداى گریه از خانه برخاست . بعد از آن که اشعار را تمام کردم , امام (ع ) در فضلیت و ثواب مرثیه و گریاندن مردم بر امام حسین (ع ) مطالبى بیان فرمود.
نیز از آن جناب است که فرمود: گریستن و بی تابى کردن در هیچ مصیبتى شایسته نیست مگر در مصیبت حسین بن على , که ثواب و جزایى گرانمایه دارد. باقرالعلوم , امام پنجم (ع ) به محمد بن مسلم که یکى از اصحاب بزرگ او است فرمود: به شیعیان ما بگویید که به زیارت مرقد حسین بروند, زیرا بر هر شخص باایمانى که به امامت ما معترف است , زیارت قبر اباعبدالله لازم میباشد.
امام صادق (ع ) می فرماید: ان زیارة الحسین علیه السلام افضل ما یکون من الاعمال . همانا زیارت حسین (ع ) از هر عمل پسندیده اى ارزش و فضیلتش بیشتر است .زیرا که این زیارت در حقیقت مدرسه بزرگ و عظیم است که به جهانیان درس ایمان و عمل صالح می دهد و گویى روح را به سوى ملکوت خوبی ها و پاکدامنی ها و فداکاری ها پرواز می دهد. هر چند عزادارى و گریه بر مصایب حسین بن على (ع ), و مشرف شدن به زیارت قبرش و بازنمایاندن تاریخ پرشکوه و حماسه ساز کربلایش ارزش و معیارى والا دارد, لکن باید دانست که نباید تنها به این زیارت ها و گریه ها و غم گساریدن اکتفا کرد, بلکه همه این تظاهرات , فلسفه دیندارى , فداکارى و حمایت از قوانین آسمانى را به ما گوشزدمینماید, و هدف هم جز این نیست , و نیاز بزرگ ما از درگاه حسینى آموختن انسانیت و خالى بودن دل از هر چه غیر از خداست میباشد, و گرنه اگر فقط به صورت ظاهر قضیه بپردازیم , هدف مقدس حسینى به فراموشى می گراید.


مراحل توبه
نویسنده سیدابوطالب میری در جمعه 93/2/12 | نظر

 

درنوشته قبلی بیان شدکه انسان بایددرطول شبانه روزدوباربه نفس خودمراجعه کندوببیندکه اگردرمسیرحق بوده آن راتقویت کندواگردرمسیرباطل قدم گذاشته توبه کندودرسددجبران براید.وقول دادیم که مراحل توبه راخدمت خوانندگان عزیزعرض کنیم 

مراحل توبه رامی توان ازحکمت409نهج البلاغه امیرالمومنین(ع)آموخت که درآن کلام ارزشمندخودشش مرحله رابرای توبه بیان می کند:

شخصی درمحضرآقا کلمه أستغفرالله رابه زبان جاری کردالبته گویا بدون توجه وآگاهی بوده است،حضرت فرمودثکَلَتک امک مادرت به عذات بنشیندآیا میدانی استغفارچیست؟استغفاردرجه بالایی است که شش شرط یاشش معنی دارد:

1اولین مرحله ازاستغفاراین است که ازآنچه که درگذشه انجام دادی پشیمان شوی

2دومین مرحله اینکه عمل گذشته راترک کند وبرای همیشه برنگردد

3حق الناس راادی کنی تااینکه خداراپاک ملافات کنی وبرتوزیان وگناهی نباشد

4واجباتی راکه انجام ندادی وضایع کردی قضای آن رابجاآوری وحق آن راادانمایی

5گوشتی که ازحرام بربدنت روییده بااندوه برگذشته آب کنی تاپوستت به استخوان بچسبدومیان آنهاگوشت تازه بروید

6آخرین مرحله اینکه رنج طاعت رابه بدن بچشانی همانگونه که شیرینی گناه رابه آن چشاندی

دراین هنگام است که می گویی أستغفرالله

بنابراین آنچه که ازاین کلام ارزشمندحضرت استفاده می شوداین است که مااگردرطول شبانه روزهزاران باراستغفارکنیم امااین مراحل راطی نکنیم فایده ای نداردوتوبه ای صورت نگرفته امااگراین مراحل راطی کنیم ویک بارهم بگوییم استغفرالله کافی است وتوبه ماموردقبول درگاه حق واقع خواهدشد

 


حسابرسی نفس
نویسنده سیدابوطالب میری در دوشنبه 93/2/8 | نظر

 

همه انسانهاعلاوه براینکه دارای جسم هستنددارای روح ونفس نیز می باشندآنچه که مهم است بعدروحانی آن می باشدزیراتفاوتی بین جسم ماورسول اکرم(ص)نیست پیغمبرهم مثل ماازاین دنیامی روداماآنچه به پیغمبرارزش داده روح ان حضرت می باشدبنابراین شایسته است انسان بیشترمواظب روح خودباشدکه چگونه آن راتربیت می کندبه خاطراینکه این روح ونفس انسان است که بایددرروزقیامت پاسخگوباشدپس بایدحسابرسی ازنفس داشته باشیم قبل ازاینکه ازنفس ماحسابرسی به عمل آیدحاسِبواقَبل أّن تُحاسِبوا 

مثال:رسیدگی به حسابرسی برای تجاروبازرگانان امربسیارمهمی است تابوسیله حسابرسی، مدیرشرکت ازروش صحیح یاناصحیح مؤسه آگاه شودکه اگرروش مطلوب نبودآن راتغیردهد وروش مطلوب رادرپی گیردوامااگرروش صحیح بودآن راتقویت کنداینکه تاجربه حسابرسی مسأله مادی خودکه محدودوناپایداراست این قدردقیق است پس انسان چقدردربررسی نفس خودکه امریست معنوی وپایداربایددقیق باشد؟ بنابراین انسان هم باید مثل تجار وبازرگانان نفس خودراحسابرسی کندتابه وضع اخلاقی خودواقف شودکه آیاعمرش رادرمجاری صحیح بکاربرده یادرراه باطل قدم گذاشته که اگردرراه صحیح بودتقویت کندواگردرراه باطل بودبرگرددوتوبه کندوروش صحیح رابرگزیندالبته بایدتوجه داشت بین حسابرسی یک تاجر ازوضعیت مالی شرکت باحسابرسی انسانهاازوضعیت نفس خودتفاوت فاهشی وجوددارد اول اینکه حسابرسی تاجران ازوضعیت مادی است اماحسابرسی انسان عاقل ازبعد معنوی اوست  باتوجه به آنچه که دربالاگفتیم آنچه که ارزش داردنفس است اما دومین تفاوتی که می توان به آن توجه کرد اینکه تجار حسابرسی سالانه دارنداما درموردانسان که عمرآن مطرح است ومقدرات دنیاوآخرت است باید هرروزحساب خودرابررسی کند 

پس انسان که می خواهدباروحش زندگی کندبایددرهرشبانه روزدوباربه حسلب نفس خودبرسدوبادقت ببیندآیاسودی کرده آن راتقویت کندواگردیدضررکرده جبران کند

ایکه گفته شده انسان بایددرطول شبانه روزدوباربه حساب نفس خوبرسدبرگرفته ازروایتی ازپیامبر(ص)است که فرموده صبح وشام دریادخدابودن بهتراست ازاینکه شمشیرهایی برای جهاددرراه او کشته شودآن دوبارعبارتند از:

1اول صبح،آنکه اول صبح به یادخدا،حساب نفس خود رامی رسدوبه خاطرمی آوردکارهای بدی راکه شب انجام داده ازخداآمرزش می طلبدوتوبه می کندصبح که ازمنزلش خارج می شودتابه کارروزانه اش بپردازدگناهانش ریخته وتخلفاتش بخشیده می شود

2اول شب،کسی که اول شب خدارایادمی کندوبرای حسابرسی به نفس خودمراجعه می کندومتوجه می شودکه امروزازاول صبح تا اول شب برخودستم کرده وازفرمان الهی سرپیچی کرده وروزی حرام برای خانواده آورده ازخداطلب آمرزش میکندسپس به طرف خانه وخانواده می روددرحالی که گناهانش بخشیده شده

بنابرین عزیزانی که این مطالب رامطالعه می کنیداول صبح واول شب یاهمین حالا به نفس خود مراجعه کنید ببینیداگردرمسیرخدا ورسولش واهلبیتش صلوات الله علیهم اجمعین بودید آن راادامه دهیدوتقویت کنیدامااگردراین مسیری غیرازاین مسیربودیدسریعا درپی جبران براییم وازگذشته توبه کنیم که انشاءالله مراحل توبه رادرنوشته بعدی خواهم گفت

 


چهارجفت ملازم
نویسنده سیدابوطالب میری در پنج شنبه 93/2/4 | نظر

 

هرکه چهارچیزعطایش کنندازچهارچیزمحرومش نسازند 

1-کسی را که دعابخشندازاجابت محروم نسازند

2-کسی راکه توبه دهندازپذیرش محروم نکنند

3-کسی راکه استغفارعطاکنندازامرزیدن بی بهره نکنند

4-کسی راکه شکربخشندازاضافه شدن نعمت محروم ننمایند

 

(نهج البلاغه حکمت135)

 


ازچه کسانی نباشیم
نویسنده سیدابوطالب میری در سه شنبه 93/2/2 | نظر

 

 1-ازکسانی نباش که بدون عمل دل به اخرت بسته

2-ازکسانی نباش که به خاطرارزوهای طولانی توبه رابه تاخیرانداخته

3-ازکسانی نباش که درباره دنیاسخن زاهدان رامی گویداما مثل دنیادوستان عمل می کند

4-ازکسانی نباش که اگرازدنیابه اودهندسیرنمی شودواگرمحرومش کنندقانع نمی گردد

5-ازکسانی نباش که انچه به اوداده شده ازشکرش عاجزباشدوانچه باقیمانده زیاده خواه است

6- ازکسانی نباش که دیگران راازبدی بازمی داردولی خودش بازنمی ایستدوانچه راکه خودش انجام نمی دهدبه دیگری امرمی کند

7- ازکسانی نباش که صالحان رادوست داردامامثل انهاعمل نمی کندوازگنهکاران بدش می آیددرحلی که خئدش یکی ارآنها ست

8-ازکسانی نباش که بخاطرزیادی گناه ازمرگ بدش می آیدوآن کاری را که به خاطرآن ازمرگ می هراسدترک نمی کند

9-ازکسانی نباش که اگربیمارشودازکارهای بدش پشیمان می شودواگرسالم شوددوباره بااحساس امنیت به لهومی پردازد

10- ازکسانی نباش که هرگاه درعافیت باشدخود پسندمی شودوهرگاه به بلاگرفتارشودناامیدمی شود

11- ازکسانی نباش که اگرمصیبتی به اوواردشودبااضطرارخداراخواندواگردراسایش باشدباغرورازخداروی برمی گرداند

12- ازکسانی نباش که هوای نفس درانجام انچه به آن گمان داردبرایشان چیره شودامااودرانجام انچه به ان یقین داردبرهوای نفسش غالب نشود

13-- ازکسانی نباش که بردیگران به کمترازگناه خویش بترسد

14- ازکسانی نباش که به پاداشی بیش ازمقدارعملش امیدمی بندد

15- ازکسانی نباش که اگربی نیازشودسرکشی می کندوفریفته می گرددواگرنیازمندگرددناامیدوسست می شود

16- ازکسانی نباش که هنگام عمل کوتاهی می کندوهنگام خواستن زیادی می خواهد

17- ازکسانی نباش که اگرباشهوتی رویاروشودگناه رامقدم می داردوتوبه رابه تاخیرمی اندازد

18- ازکسانی نباش که اگربه رنج افتدازوظایف خوکوتاهی می کند

19- ازکسانی نباش که عبرت آموزی رابرای دیگران توصیف می کنداماخودش عبرت نمی گیرد

20- ازکسانی نباش که دراندرزدادن مبالغه می کنداما خودش اندرزنمی پذیرد

21- ازکسانی نباش که به سخن گفتن خودمی نازدوبه کارنیک کمترمی پردازد

22- ازکسانی نباش که به آنچه ناپاداراست تمایل داردودرآنچه پایداراست سهل انگاری می کند

23- ازکسانی نباش که غنیمت(انفاق درراه خدا)راخسارت وخسارت(امساک ازانفاق)راغنیمت می شمارد

24- ازکسانی نباش که ازمرگ می ترسداماپیش ازفوت به کارنمی پردازد

25- ازکسانی نباش که گناه دیگران رابزرگ می شمارددرحالی که خودش بزرگترازآن رامرتکب می شودوکوچک به حساب می آورد

26-ازکسانی نباش که طاعت خویش رابزرگ می شمارددرحالی که همان راازدیگران ناچیزمی انگارد

27- ازکسانی نباش که مردم راسرزنش می کند ودرحق خودش آسان می گیرد

28- ازکسانی نباش که به لهو پرداختن براتوانگران نزدازشیرین تراست ازیادخداکردن باتهی دستان

29- ازکسانی نباش که به زیان دیگران وسودخودداوری میکند

30- ازکسانی نباش که دیگران راراهنمایی اماخودش راگمراه می سازدپس دیگران ازاوفرمان بردن واوخدارانافرمانی می کند

31- ازکسانی نباش که حق خودراکامل می گیرداماحق دیگرام راکامل نمی دهد

32- ازکسانی نباش که درغیرراه خداازمردم می ترسدامادرحق مردم ازخدانمی ترسد

(نهج البلاغه حکمت150)

توخودحدیث مفصل بخوان زاین مجمل

 


تعجب امیرالمومنین(ع) از6تن
نویسنده سیدابوطالب میری در یکشنبه 93/1/31 | نظر

 

 1-ازبخیلی که به سوی همان فقرمی شتابددرحالی که ازآن گریزان بودوهمان توتنگری راازدست می دهدکه دنبال ان بوددردنیامانندتنگدستان زندگی رامی گذراندامادراخرت مانندتوانگران ازاوحساب می کشند

2-ازمتکبری که دیروزنطفه ای بودوفردامرداری خواهدشد

3-ازکسی که دروجود خداشک می میکند درحالی که مخلوقات خدارامی بیند

4-ازکسی که مرگ راازیادبرده درحالی که مرگ دیگران رامی بیند

5-ازکسی که آخرت راانکاری کنددرحالی که دنیارامی بیند

6-ازکسی که سرای ناپایدارراآباد می کندوسرای پایدارراوامی گذارد


نهج البلاغه حکمت126

 


   1   2      >
لینک دوستان ما
» شمس نامه
» انجیلک
» رجانیوز
درباره وبگاه

موضوعات وبگاه
پیوندهای روزانه
برچسب ها
.: طراحی و کدنویسی قالب : شهدای کازرون :.
تمامی حقوق مادی و معنوی این وبگاه محفوظ و متعلق به مدیر آن می باشد.کپی برداری از مطالب تنها با ذکر منبع مجاز است...